همتاي بي همتا

تو آمدي تا جمعمان جمع شود

شهریور ۱۴۰۲

چون مامانی به خاطر عمل دستش شیراز بود عمه و الهام و بقیه هم‌ تا اخر تابستون موندن شیراز شهریور ماه پر تولد و اینجا در کنار هم بودیم و‌تو هم حسابی این روزا با اهنگی که عمه برات میزاره خارتوپامه میرقصی اولیش تولد باباجون بود که ابجی یکتا هم با پیانو اهنگ تولد رو زد بعد از اون تولد خاله و عمو مهدی اخرتابستون هم با نیلوفر یه هفته رفتیم تهران و کلی باهم کشتیم و بالاخره این تابستون هم تموم شد و‌نگرانی های من که باید تو رو میزاشتم و میرفتم مدرسه شهریور ۱۴۰۲...
11 آذر 1402
1